فرزانه شهامت | شهرآرانیوز - مشهد شهری در تراز انقلاب اسلامی، شهری با گفتمان انقلاب اسلامی، آغازی بر تحقق تمدن نوین اسلامی، ... اینها گزارههایی است که با برسرکارآمدن مدیریت جدید شهری در مشهد، در خبرها با آن روبهرو میشویم. با خواندن این عبارت ها، چه تصوری در ذهنتان ایجاد میشود؟ بایدهایی نشدنی؟ از آن موضوعهای غیرکاربردی که به زندگی روزمره ما آدمهای معمولی ارتباطی ندارد؟ تبی که فروکش میکند؟ یا شروعی خجسته برای مشهد، مجاوران و زائرانش؟ پیدا کردن کسی که بداند، بخواهد و بتواند به زبان ساده، به سؤالها و ابهام هایمان پاسخ بدهد، ساده نبود. پرس وجوها ما را به کوچهای بن بست واقع در خیابان کاشانی و ساختمانی در انتهای این کوچه کشاند.
ساختمانی که روی سر در آن «مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام» نوشته شده بود. قرار ما با حجت الاسلام سید محمدمحسن دعایی، مدیرعامل این مؤسسه حوزوی و تمدن پژوه، پنج بار جابه جا شد تا سرانجام توانستیم پاسخ برخی از مهمترین سؤالاتمان را دریافت کنیم. او سطح ۴ حوزه علمیه و فوق لیسانس الهیات و معارف اسلامی را دارد، با فهرستی بلند از سوابق اجرایی که مطمئنمان میکند گزینه مناسبی را برای گفتگو انتخاب کرده ایم. گزیدهای از سؤال و جوابهای بی وقفه ما را در ادامه میخوانید.
شهردار محترم که از رویشهای انقلاب اسلامی، دارای تفکر ولایی برجسته و معتقد به آموزهای به نام تمدن نوین اسلامی هستند، گفتند باید به مشهد الرضا (ع) به عنوان شهری در تراز انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی نگاه و تمام سیاست گذاری ها، برنامهها و اقدامات مبتنی بر آن انجام شود. شجاعت در اظهار این نگاه بلند در روزهای آغاز مسئولیت را به شهردار تبریک میگویم. از همه نخبگان شهر و کشور و مدیران استان و مشهد درخواست میکنم این فرصت طلایی را غنیمت بدانند و همه امکانات فکری و عملی را برای رسیدن به این آرمان بسیج کنند. مجموعه تمدن پژوه ما هم برای پشتیبانی از آن آماده است.
شاید باید بپرسیم اینکه به حسب تقدیر الهی، مشهد جسم شریف یکی از حجج الهی را در آغوش گرفته و نامش مشهد الرضا (ع) شده است، امتیاز و مسئولیتی را برای متناسب سازی هویت شهر با هویت امام رضا (ع) ایجاب میکند؟ آیا مشهد با سرخس، بیرجند، تبریز، زاهدان، اصفهان و... تفاوتی دارد؟ ممکن است افرادی به هر علتی بگویند نه. ما با این افراد در این موضوع، صحبتی نداریم. روی صحبت بنده با افرادی است که پاسخ مثبت میدهند و معتقدند مشهد به دلیل میزبانی مرقد، ولی خدا باید امتیاز برجستهای نسبت به سایر شهرها داشته باشد.
برای اینکه موضوع به ذهن نزدیک بشود میپرسم؛ آیا فرهنگ سکولار در محلهای که کلیسا هست اجازه میدهد کنار آن کازینو و محل نوشیدن مشروب جانمایی شود؟ بیگمان، نه. مسیحیان نسبت به قداست کلیسا و حریم آن غیرت دارند. میدانند تعالیم حضرت مسیح (ع) با فسقهایی از این دست هماهنگ نیست. ورود به کلیسا حتی در کشورهایی که در اوج بی بندوباری اند آداب دارد.
در کلیساهای متعددی دیده ام که در ورودی کلیسا افرادی ایستاده اند و به خانمهای بی حجاب، حجاب میدهند و آنها با ظاهری متفاوت وارد میشوند. مطمئن باشید در کشور ما هم اگر مراکزی از این دست مجوز فعالیت داشت، چسبیده به دیوار مسجد، اجازه تأسیس پیدا نمیکرد، چون ادراک عمومی و فرهنگ اسلامی برای مسجد، حریم قدسی قائل است. برهمین اساس، هیچ معمار و مهندسی به خودش اجازه نمیدهد محیط معنوی مسجد را طوری طراحی کند که شبیه محیط یک کاباره یا سینما، پارک و... باشد، چون کاربری هایشان متفاوت است و قابل جمع نیستند. این یک برهان موجه درنزد همه اقشار جامعه است.
بله، ما برای اینکه تمام مشهد حرم است، دو دلیل عقلی و نَقلی داریم. در روایت داریم که مشهد روضه من ریاض الجنه است. (۱)
دلیل عقلی این است که مگر ظرفیت سازندگی حرم حضرت رضا (ع) به اندازه یک مسجد است؟ هرچند مسجد باید مرکز سازندگی دین و دنیای مردم محله باشد، اما امام معصوم (ع)، قطب هستی و واسطه فیض بین خدا و جهان هستی است و رزق ظاهر و باطن عالم را باید از او دریافت کرد. وقتی شأن امام این است، نمیشود گفت امام رضا (ع) در حرم محبوس است و از رینگ حرم که بیرون آمدیم با بدترین مظاهر فسق مواجه شویم. هیچ وجدان پاک دینیای این را نمیپذیرد.
بودن هر نمادی از معصیت الهی در شهری به نام مشهد الرضا (ع) اهانت مستقیم به جایگاه امامت است. در قرآن داریم «ای زنان پیغمبر، شما مانند دیگر زنان نیستید.»، چون انتصاب به پیامبر دارند. آیا این شهر انتصاب به امام رضا (ع) ندارد؟ پس تمام فرایندهای شهر باید رضوی باشد و تصمیمها و اجرائیات باید عطر هویت، معرفت و فرهنگ رضوی داشته باشد، به طوری که هرکس وارد شهر شد یا اینجا زندگی کرد، بتواند از تمدن و آموزههای مکتب عالِم آل محمد (ص) بهرهمند شوند. این آرمان ماست.
چون امام رضا (ع) را داخل حرم تعریف کرده ایم. درحالی که به صراحت قرآن و دلایل نَقلی، حی و زنده هستند؛ همچنان که در اذن ورود به حرم میخوانیم: «اشهد انّک تسمع کلامی و تَرُدّ سلامی». مصیبت بزرگ این است که امام رضا (ع) را حی و حاضر نمیدانیم. نگاه برخی از ما به حضرت، مانند نگاه وهابیهای پلید به پیامبر اعظم (ص) است. امام جماعت مسجدالنبی میگوید من ۴۰ سال است یک سلام به پیامبر نداده ام، چون او زنده نیست. ما به زیارت حضرت رضا (ع) میرویم و سلام میکنیم، اما درعمل، حضرت را امام مرده حساب میکنیم و این بالاترین ظلم است.
اول بپذیریم که امام رضا (ع) زنده و، ولی امر است و وظیفه تبعیت داریم. یک بار شده است که مدیران شهر در مکتب امام رضا (ع) زانو بزنند که آقا شهرتان را چطور اداره کنیم؟ اگر چنین میکردند، حضرت چه جوابی میدادند؟ چیزی غیر از اینکه من، پدران و فرزندانم نور واحدی هستیم و معارف ما و مجموعه اسلام مقابل شما قرار دارد؟
بیشک، بله. مؤسسه مطالعات راهبردی با برهانهای یقینی و خروجیهای ملموس، کیفیت سازندگی شهر از زبان وحی را تئوریزه کرده است.
در یک مصاحبه نمیگنجد. عرصه شهرسازی را مثال میزنم که ۴ کتاب درباره اش تألیف شده است. «مفهوم شهر اسلامی»، «نگرشی دیگر به شهرسازی اسلامی» و «نگرشی دیگر به آرمان شهر اسلامی» چاپ شده اند و «شهرسازی شبکهای آرامش محور با اقتباس از نظر اسلام» که ۹ جلد است، هنوز چاپ نشده است.
نه. اتفاقا در تولید آن ۹ جلد، دو نفر از دانش آموختههای معماری و شهرسازی عضو گروه بودند. تیم محقق دهها جلسه با برجستهترین آرشیتکتها و شهرسازان برگزار کرد و صدها کتاب بررسی شد.
مکانی مناسب و ثابت برای زندگی آرام، آسان و امن که از امکانات لازم برای پاسخگویی به نیازها، تربیت و آموزش شهروندان برای ایجاد حس حضور خدا در جامعه برخوردار است.
دهها گزاره در دین در مورد شهرسازی هست، مثل آیه ۱۱۲ سوره نحل. این طور نیست که در قرآن فصل معماری را باز کنیم و به بخش اول درباره کیفیت لکه گذاری مراجعه کنیم. اسلام، الهام بخش و هدایتگر به سمت مدینه فاضله و حیات طیبه است. راهبردهای کلان و کدهای اصلی را میدهد و در بخشهای زیادی هم مثالهای عملیاتی دارد. باید نیازهای خودمان را عرضه کنیم و از قرآن جواب بگیریم. امام علی (ع) در نهج البلاغه میفرمایند: «قرآن را به نطق دربیاورید.» این کار را بکنیم، بهترین جوابها را میگیریم.
بله. شهر صدها نکته منفی و زاویه دار نسبت به شاخصهای شهر اسلامی دارد. باید به سمت شهری با حال وهوای تمدن رضوی برگردد. نمیشود کلی حرف زد. این یک پروژه بسیار سنگین است. باید وضعیت مطلوب را تا حدودی تعیین کنیم و شهر را قطعه به قطعه، به هر میزان که امکان انعطاف و اجرا دارد، براساس وضعیت مطلوب بهسازی کنیم.
در مقطعی، کاری با بافت پیرامون حرم کردند که بسیاری از مجاوران، ناچار به مهاجرت شدند و جمعیت از ۴۵ هزار نفر به ۱۳ هزار نفر رسید. حالا دارند طراحی میکنند که افرادی را برای سکونت به منطقه برگردانند. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ در طرحهای قبلی، نگاه شهر اسلامی نبود. در آخرین مصوبهای هم که به آن رسیده اند، شاخصهای شهر اسلامی چندان مراعات نشده است.
سؤال من این است که آیا در طرح کنونی، شاخصهای حرمت گذاری حرم، توسط جمعی برجسته تعیین شده است که بینشان چند فقیه آشنا به مباحث شهرسازی اسلامی باشد؟
نه.
به هیچ وجه. از مجموعه ما یک سطر هم نظرخواهی نشد.
ما برای مشاوره، آمادگی مان را به عزیزان شورای ششم و شهردار محترم اعلام کردیم.
نامه را تازه فرستادهایم. (با لبخند) در حال جواب دادن هستند.
بله، یک جلسه، به تازگی؛ کارگروه صورت و سیمای شهر اسلامی.
سال ۲۰۱۷ بود که مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شد و من در جمع شهرداران شهرهای اسلامی صحبت کردم، فردای آن روز این پوشه بسته شد. در دوره شهرداری آقای سید صولت مرتضوی، زمینههایی برای بهسازی شهر مقدس مشهد با ایجاد کمیتهای فراهم شد. پروژههایی هم تعریف شد که نمیدانم به کجا رسید.
ابدا. مرام و مشی سیستم شهرداری از ابتدای تأسیس این نبوده است که برای ورود جدی، غیر فرمالیته و بدون ظاهرسازی به حوزه معارف فقهی و معرفتی اسلام اهمیت قائل باشد. به تناسب اینکه شهردار و شورای شهر، گرایشهای دینی و ولایی داشتهاند، در حاشیه بسیار باریک و کم رونقی، دعوت و مشاورهای از صاحب نظران شده که آن هم به صورت نیمه تمام رها شده است.
نه، مشکل به دو چیز بر میگردد؛ یکی جریانهایی است که بر شهرداری حاکم میشوند. برخی به تمامی لیبرال هستند و قائل به اینکه دین نباید در مسائل اجتماعی ورود کند. معتقد به اینکه باید از علم مدرن و تجارب دنیای پیشرفته استفاده کرد. در پی چنین منطقهایی ارزش ها، معماری و فرهنگ غربی هم میآید و ضایع شدن ارزشهای اسلامی را به دنبال میآورد.
افراد دیگر که حاکم میشوند نیز ناباورند به اینکه اسلام توانای ورود به عرصههای اجتماعی را دارد. دغدغه اجمالی دارند، اما پیگیری لازم برای استفاده از ساحت قدسی دین در مدیریت فرهنگی نشان نمیدهند. البته حوزه علمیه هم دارای ضعف مفرط انباشته است و در این عرصهها پژوهشهای مورد نیاز مدیران ارزشی را انجام نمیدهد. در نتیجه «ضَعُفَ الطّالب و المطلوب».
ما به شکل ناخواسته با دوگانه علم و دین مواجهیم؛ به این معنا که، چون خاستگاه و تمام فرایندهای رشد علمِ جاری، غربی و مبتنی بر سکولاریسم است، بچه مسلمانهایی که با این علوم آشنا میشوندو در عمل محلی برای حضور دین قائل نیستند، میپرسند اسلام میتواند بگوید چطور شهری بسازیم؟ میپرسند، چون سالها در دانشگاه با فضای علم منهای دین رشد کرده اند. شبکه مدیران شهری ما از دانشآموخنگان همین بستر هستند. اگر یک عمامه به سر هم در میانشان باشد، وعظ میکند و درس اخلاق میدهد. اینکه فرایندهای اجرایی را از دین استخراج کنیم و چگونگی مدیریت شهر را از اسلام بپرسیم؛ نه روحانی اش معتقد و بلد است، نه مدیر دانشگاهی اش. خروجی اش همینی است که میبینیم.
نه، اینها شایعات مخالفان حکومت اسلامی است. اتفاقا نقطه مقابل اینها را در متن دستورات اسلام داریم. ظرفیت منطق توحیدی اسلام به اندازهای وسیع است که از مواجهه منطقی و علمی با همه دیدگاههای غیرتوحیدی برمی آید. به این دلیل استاد شهید علامه مطهری معتقد بودند ما میتوانیم در دانشگاهها کرسی مارکس شناسی برگزار کنیم. درحالی که نه در عصر حاکمیت مارکسیسم بر بلوک شرق، اجازه تدریس دیدگاه رقیب داده میشد نه الان لیبرالیسم سیاسی غرب اجازه میدهد اسلام سیاسی در دانشگاههای غرب تدریس شود.
بله، بی محدودیت. این شبهه که اگر مشهد بخواهد در تراز تمدن اسلامی حرکت کند تبدیل به دژ خفقان برای اندیشههای دیگر میشود از اساس باطل است. مدل باطل است؛ اینکه مدیران چگونه با آن برخورد کنند، بنده تضمینی ندارم. در مدل تمدنی اسلام، آزادی اندیشه و فعالیتهای سالم سیاسی و فرهنگی تضمین شده است، چون انسان در فضای آزاد میتواند رشد کند نه در اختناق.
اسلام که تمدن برتر است، این برتری را باید در رقابت نشان دهد. نمیشود بگوییم که یک کالا برتر است، اما اجازه ندهیم سایر کالاهای رقیب عرض اندام کنند. خب مردم کجا بفهمند که این کالا برتر است؟ باید به فضای رقابت عینیت ببخشیم و بحثها را به شکل کامپراتیو (تطبیقی) طرح کنیم. اجازه بدهیم طرف داران فرهنگ و تمدن رقیب، حرفشان را بزنند، اما تنها به قاضی نروند. محقق دینی هم نکات خود را عرضه کند و مخاطب در فضای رقابت بفهمد کدام یک تعالیبخش است.
بله. ایشان مظهر مناظرات علمی با قویترین ایدوئولوگهای سایر مکاتب عصر خودشان بودند. یکی از نقدهای ما به آستان قدس شریف و به مدیران این شهر قدسی این است که چرا مشهد کانون مناظرات تمدنی دنیای معاصر نمیشود؟ چرا مشهد تبدیل به کلان شهر صنایع خلاق فرهنگی نمیشود؟ مشهد و خراسان باید کانون تولید فرهنگ باشند. بهترین دورههای آموزشی، بهترین منابع درسی، بهترین محققان و مدرسان، بهترین مراکز تربیت کادرهای تمدن نوین باید در مشهد باشد. نه در حد شعار، به صورت عینی. آنچه ما مخالفیم این است که بحثهای فلسفی و تخصصی به عوام کشیده شود و افرادی بخواهند از عوام بودن جامعه به نفع خود سوءاستفاده کنند.
جواب این سؤال در بخش اول مباحثه نهفته است. الزامات حضور در مسجد با سینما و پارک یکی نیست. ما اثبات کردیم که شهر امام هشتم (ع) حرمت دارد.
باید تبیینهای زیرساختی و تثبیت این اصل قطعی شرعی که امام هشتم (ع) حرمت دارند را برجسته کنیم؛ در شهری که منتسب به امام هشتم (ع) است نباید افراد در بی حجابی و بی عفتی، تهتّک کنند. الان جمهوری اسلامی برای قانون حجاب، یک نوع مسامحه را در دستور کار دارد و اگر کسی در خیابانهای تهران یک روسری کم فایده هم روی سرش باشد، با او برخورد نمیکند. این برخورد قانونی است یا سلیقهای؟ بدون شک سلیقه ای. قانون میگوید باید برخورد شود. مثل این است که بگوییم اگر کسی به اجناس سوپر مارکت، ناخنک زد مانعی ندارد، اما اگر خواست از جواهرفروشی دزدی کند، با او برخورد میکنیم.
این سلیقهای است، چون دزدی جرم است و با مجرم، همه جا باید برخورد کرد. حالا اگر پلیس بنا به ملاحظاتی برخورد با مجرم را انجام نداد، این میشود اصل؟ پوشش استاندارد عفیفانه در جمهوری اسلامی قانون است. اگر گفته شد به خاطر حرمت امام رضا (ع)، در مشهد استاندارد حجاب باید اجرا شود، نمیشود روی مشهد نام جزیره مستقل گذاشت.
اینکه گفته میشود در مشهد کنسرت برگزار نشود، به دلیل اجرا نشدن قانون در نوع کنسرت هاست و اینکه مملو از فسق و فجور، اعم از اختلاط زن و مرد، آرایشهای تند و مفاسد اخلاقی است. ایراد در شیوه اجرای کنسرت است، نه اصل برگزاری آن. قانون در جاهای دیگر درست اعمال نمیشود و فرهنگ برگزاری کنسرت عجین شده است با فسق و فجور. این شبهه که مشهد جزیرهای مستقل است، یک مغالطه و پروپاگاندای شیطانی است که میخواهد به غیرت دینی برخی از بزرگان خدشه وارد کند.
بدون شک همین طور است.
***
(۱) الإمامُ الباقرُ (ع): إنَّ بَینَ جَبَلَی طُوسَ قَبضَةً قُبِضَتْ مِنَ الجَنَّةِ، مَن دَخَلَها کانَ آمِنا یَومَ القِیامَةِ مِنَ النارِ [عیون أخبار الرِّضا: ۲/۲۵۶/۶.]میان دو [رشته]کوه طوس، خاکى است که از بهشت آورده شده است. هر که به آن خاک [براى زیارت]قدم گذارد، روز قیامت از آتش دوزخ ایمن باشد.
(۲) الإمامُ الرضا (ع): هِیَ بِأَرْضِ طُوسَ فَهِیَ وَ اللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ مَنْ زَارَنِی فِی تِلْکَ الْبُقْعَةِ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ [من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۵۸۵]در سرزمین طوس است و به خدا قسم آن بقعه باغی از باغهای بهشت است. هر کس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده است.